استفراغ و قی‌کردن روزه‌دار

از ویکی احکام

طبق نظر آیت الله سیستانی:

اگر روزه‌دار عمداً قی و استفراغ کند روزه‌اش باطل می‌شود (هرچند به دلیل بیماری یا نجات از مسمومیت و مانند آن باشد).

البته اگر در اثر رفلاکس معده (ترش‌کردن)، قی‌کردن سهوی و بی‌اختیار رخ دهد یا اینکه روزه‌دار آروغ (باد گلو) بزند، روزه باطل نمی‌شود؛ اما باید ذرات بالاآمده بیرون ریخته شود. برای بیرون‌ریختن کامل می‌تواند از مضمضه استفاده کند.

خوردن هر نوع غذا و آشامیدنی در سحر بی‌اشکال است؛ گرچه مکلف بداند باعث استفراغ سهوی در طول روز می‌شود.

نکته: قی، استفراغ، بالاآوردن، حالت تهوع، انگشت در حلق بردن، همگی تقریباً به یک معنا اشاره دارد.

استفتائات

منابع فقهی

توضیح المسائل

۸ _ قی کردن [۱]

مسئله ۱۶۱۶.  هرگاه روزه‌دار عمداً قی کند اگرچه به واسطه مرض و مانند آن ناچار باشد، روزه‌اش باطل می‌شود. ولی اگر سهواً یا بی‌اختیار قی کند، اشکال ندارد.

مسئله ۱۶۱۷.  اگر در شب چیزی بخورد که می‏داند به واسطه خوردن آن، در روز بی‌اختیار قی می‏کند، روزه‌اش صحیح است.

مسئله ۱۶۱۸.  اگر روزه‏دار بتواند از قی کردن خودداری کند، چنانچه خود به خود انجام شده است به گونه‌‌ای که عرفاً نگویند فرد، خودش را وادار به قی کردن نموده  لازم نیست از آن جلوگیری کند و روزه‏اش صحیح می‌باشد.

مسئله ۱۶۲۱.  اگر یقین داشته باشد که به واسطه آروغ زدن، چیزی از گلو بیرون می‏آید، چنانچه طوری باشد که بر آن قی کردن صدق کند، نباید عمداً آروغ بزند. ولی اگر یقین نداشته باشد اشکال ندارد.

مسئله ۱۶۲۲.  اگر آروغ بزند و چیزی در گلو یا دهانش بیاید، باید آن را بیرون بریزد، و اگر بی‌اختیار فرو رود، روزه‌اش صحیح است.

مسئله ۱۶۴۰.  اگر روزه‌دار آروغ بزند و چیزی در دهانش بیاید، چنانچه عمداً آن را فرو ببرد بنا بر احتیاط واجب  روزه‌اش باطل است، و باید قضای آن را بگیرد و کفاره هم بدهد. و اگر خوردن آن چیز حرام باشد، مثلاً موقع آروغ زدن، خون یا غذایی که از صورت غذا بودن خارج است به دهان او بیاید و عمداً آن را فرو برد، بهتر است کفاره جمع بدهد.

رساله جامع

ج۲،مسئله ۱۲۹. هر گاه روزه‌دار عمداً قی (استفراغ) کند، هرچند به دلیل بیماری یا برای نجات از مسمومیّت و مانند آن ناچار به این کار باشد، روزه‌اش باطل می‌شود؛ ولی اگر سهواً یا بی‌‌اختیار قی کند، روزه‌اش صحیح است.

ج۲،مسئله ۱۳۰. اگر فرد در شب هنگام چیزی بخورد که می‌داند به علّت خوردن آن، در روز بی‌‌اختیار قی می‌کند، روزه‌اش صحیح است.

ج۲،مسئله ۱۳۱. اگر روزه‌دار بتواند از قی کردن خودداری کند، چنانچه قی خود به خود انجام شده - به گونه‌‌ای که عرفاً نگویند فرد، خودش را وادار به قی کردن نموده - لازم نیست از آن جلوگیری کند و روزه‌اش صحیح می‌باشد.

ج۲،مسئله ۱۳۴. اگر روزه‌دار بداند به علّت آروغ زدن، چیزی از گلو بیرون می‌آید، چنانچه طوری باشد که عرفاً بر آن، قی کردن صدق کند، نباید عمداً آروغ بزند؛ ولی اگر نداند، اشکال ندارد.

ج۲،مسئله ۱۳۵. اگر فرد آروغ بزند و چیزی در فضای دهانش بیاید، باید آن را بیرون بریزد و اگر بی‌‌اختیار فرو رود، روزه‌اش صحیح است و چنانچه عمداً آن را فرو ببرد، بنابر احتیاط واجب روزه‌اش باطل می‌شود.

بنابراین، چنانچه مثلاً در روزۀ ماه رمضان چنین کند، باید روزۀ آن روز را به قصد قربت مطلقه [۲] به پایان برده و قضای آن را هم به‌جا آورد و باید بنابر احتیاط واجب کفّاره هم بدهد.

شایان ذکر است، اگر با آروغ زدن، شیئی در دهان فرد بیاید که خوردن آن حرام است - مثل خون یا غذایی که از صورت غذا بودن خارج شده، به گونه‌ای که عرفاً از خبائث محسوب شده - و عمداً آن را فرو برد، همین حکم در مورد آن جاری است، ولی احتیاط مستحب است در این صورت کفّارۀ جمع بدهد.

المسائل المنتخبه

قبل از مساله ۵۰۹طرات: تعمّد القیء ولو للضرورة. ویجوز التجشّؤ للصائم وإن احتمل خروج شیء من الطعام أو الشراب معه، والأحوط لزوماً ترک ذلک مع الیقین بخروجه ما لم یصدق علیه التقیؤ، وإلّا فلا یجوز.

مسألة ۵۰۹: لو خرج شیء من الطعام أو الشراب بالتجشّؤ أو بغیره إلی حلق الصائم قهراً فابتلعه ثانیاً بطل صومه علی الأحوط لزوماً.

منهاج الصالحین

بعد از مساله ۱۰۰۷

العاشر: تعمّد القیء وإن کان لضرورة من علاج مرض ونحوه، ولا بأس بما کان سهواً أو من غیر اختیار .

ج۱، مسألة ۱۰۰۸: یجوز التجشّؤ للصائم وإن احتمل خروج شیء من الطعام أو الشراب معه، والأحوط لزوماً ترک ذلک مع الیقین بخروجه ما لم‏ یصدق علیه التقیؤ وإلّا فلا یجوز .

ج۱، مسألة ۱۰۰۹: إذا خرج بالتجشّؤ شیء ثُمَّ نزل من غیر اختیار لم یکن مبطلاً، وأمّا إذا وصل إلی فضاء الفم فابتلعه اختیاراً بطل صومه وعلیه الکفّارة علی الأحوط لزوماً فیهما.

ج۱، مسألة ۱۰۱۱: إذا ابتلع فی اللیل ما یجب قیؤه فی النهار بطل صومه إذا تقیأ، أو لم ‏یکن عازماً علی ترک التقیؤ - مع الالتفات إلی کونه مانعاً عن صحّة الصوم - فی الوقت الذی لا یجوز تأخیر النیة إلیه اختیاراً المختلف باختلاف أنحاء الصوم کما تقدّم فی المسألة (۹۷۶)، ولا فرق فی ذلک کلّه بین ما إذا انحصر إخراج ما ابتلعه بالقیء وعدم الانحصار به.

عروه الوثقی

بعد از مساله ۲۴۵۱

العاشر: تعمد القیء وإن کان للضرورة من رفع مرض أو نحوه ولا بأس بما کان سهوا أو من غیر اختیار، والمدار علی الصدق العرفی فخروج مثل النوات أو الدود لا یعد منه.

[ ۲۴۵۲ ] مسألة ۶۹: لو خرج بالتجشؤ شیء ثم نزل من غیر اختیار لم یکن مبطلا، ولو وصل إلی فضاء الفم فبلعه اختیارا بطل صومه [۳] وعلیه القضاء والکفارة، بل تجب کفارة الجمع [۴] إذا کان حراما من جهة خباثته أو غیرها.

[ ۲۴۵۳ ] مسألة ۷۰: لو ابتلع فی اللیل ما یجب علیه قیؤه فی النهار فسد صومه [۵] إن کان الإخراج منحصرا فی القیء، وإن لم یکن منحصرا فیه لم یبطل إلا إذا اختار القیء مع إمکان الإخراج بغیره، ویشترط أن یکون مما یصدق القیء علی إخراجه وأما لو کان مثل دُرِّة أو بُندُقة أو درهم أو نحوها مما لا یصدق معه القیء لم یکن مبطلا.

[ ۲۴۵۴ ] مسألة ۷۱: إذا أکل فی اللیل ما یعلم أنه یوجب القیء فی النهار من غیر اختیار فالأحوط القضاء [۶].

[ ۲۴۵۵ ] مسألة ۷۲: إذا ظهر أثر القیء وأمکنه الحبس والمنع وجب [۷] إذا لم یکن حرج وضرر.

[ ۲۴۵۷ ] مسألة ۷۴: یجوز للصائم التجشؤ اختیارا وإن احتمل خروج شیء من الطعام معه، وأما إذا علم بذلک فلا یجوز [۸].

[ ۲۴۶۰ ] مسألة ۷۷: قیل: یجوز للصائم أن یدخل اصبعه فی حلقه ویخرجه عمداً، وهو مشکل [۹]مع الوصول إلی الحد فالأحوط الترک.

[ ۲۴۶۱ ] مسألة ۷۸: لا بأس بالتجشؤ القهری [۱۰] وإن وصل معه الطعام إلی فضاء الفم ورجع، بل لا بأس بتعمد التجشؤ ما لم یعلم أنه یخرج معه شیء من الطعام، وإن خرج بعد ذلک وجب إلقاؤه، ولو سبقه الرجوع إلی الحلق لم یبطل صومه وإن کان الأحوط القضاء.

  1. استفراغ کردن.
  2. یعنی خصوص روزه واجب را نیّت نکند؛ بلکه از مبطلات روزه پرهیز کند و قصدش از این کار به‌طور کلّی، قربةً إلی الله باشد.
  3. (بطل صومه): بطلانه ما لم یخرج خارج الفم مبنی علی الاحتیاط ومنه یظهر حکم الکفارة .
  4. (تجب کفارة الجمع): سیأتی عدم ثبوتها فی الإفطار بالمحرم .
  5. (فسد صومه): إن تقیأ أو لم یکن عازماً علی ترک التقیء  مع الالتفات الی کونه مانعاً عن صحة الصوم  فی وقت لا یجوز تأخیر النیة الیه اختیاراً المختلف باختلاف انحاء الصوم.
  6. (فالأحوط القضاء): والأظهر عدم وجوبه.
  7. (وجب): الأظهر عدم وجوبه وعدم البطلان بترکه فیما إذا کان القیء حادثا باقتضاء الطبع إیاه علی نحو لا یصدق أنه أکره نفسه علیه.
  8. (فلا یجوز): مع صدق التقیأ علیه.
  9. (وهو مشکل): لا إشکال فیه .
  10. (لا بأس بالتجشؤ القهری): تقدم الکلام فی هذه المسألة .