طبق نظر آیت الله سیستانی:
اول ماه به چهار چیز ثابت میشود:
۱. مکلف ماه را با چشم خود (بدون وسیلهای مثل تلسکوپ) ببیند؛
۲. دو نفر عادل بگویند «ماه را دیدهایم» و صفات آن را بر خلاف یکدیگر نگویند و گفتۀ آنها معارض نداشته باشد؛
۳. مکلف از هر منشأ عقلائی (مثل تواتر و قول منجمین) اطمینان پیدا کند که ماه با چشم عادی دیده شده یا قابلیت رؤیت داشته است؛
۴. سی روز از اول ماه قبل بگذرد.
همسو: ≠ ارتفاع و تطوق • حکم حاکم شرع •
استفتائات
منابع فقهی
توضیح المسائل
مسئله ۱۶۹۹. اوّل ماه به چهار چیز ثابت میشود:
اوّل: آنکه خود انسان ماه را ببیند و دیدن، باید با چشم معمولی یعنی چشم غیر مسلّح باشد؛ بنابراین چنانچه هلال ماه با چشم معمولی قابل مشاهده نباشد، دیده شدن آن توسط تلسکوپ کافی نیست.
دوّم: عدّهای که از گفته آنان یقین یا اطمینان پیدا میشود، بگویند ماه را دیدهایم. و همچنین است هر چیزی که به واسطه آن یقین پیدا شود، یا اطمینان از یک منشأ عقلایی پیدا شود.
سوّم: دو مرد عادل بگویند که در شب ماه را دیدهایم، ولی اگر صفت ماه را بر خلاف یکدیگر بگویند، اوّل ماه ثابت نمیشود. و همچنین است اگر انسان یقین یا اطمینان به اشتباه آنها داشته باشد، یا شهادت آنان مبتلا به معارض یا در حکم معارض باشد، مثلاً اگر گروه زیادی از مردم شهر استهلال نمایند ولی بیش از دو نفر عادل کسی دیگر ادعای رؤیت ماه را نکند، یا آنکه گروهی استهلال کنند و دو نفر عادل از میان آنان ادعای رؤیت کنند، و دیگران رؤیت نکنند، حال آنکه دو نفر عادل دیگر در میان آنها باشد که در دانستن جای هلال، و در تیزبینی مانند آن دو عادل اوّل باشند و آسمان صاف باشد و مانع احتمالی از دیدن آن دو نباشد، در اینچنین موارد اوّل ماه به شهادت دو عادل ثابت نمیشود.
چهارم: سی روز از اوّل ماه شعبان بگذرد که به واسطه آن اوّل ماه رمضان ثابت میشود، و سی روز از اوّل ماه رمضان بگذرد که به واسطه آن، اوّل ماه شوال ثابت میشود.
رساله جامع
ج۲، مسئله ۲۴۹. اوّل هر ماه قمری به چهار چیز ثابت میشود:
اوّل: آنکه خود انسان ماه را ببیند و دیدن، باید با چشم معمولی یعنی چشم غیر مسلّح باشد. بنابراین، چنانچه هلال ماه با چشم معمولی قابل مشاهده نباشد، دیده شدن آن با تلسکوپ کافی نیست.[۱]
بدیهی است استفاده از دوربین یا تلسکوپ یا وسایل و ابزار بزرگنمایی مانند آن، برای پیدا نمودن و رصد موقعیّت مکانی هلال ماه در آسمان، اشکال ندارد؛ ولی باید دیدن ماه به گونهای باشد که اگر دوربین یا تلسکوپ کنار رود، باز هم هلال ماه قابل مشاهده با چشم معمولی (غیر مسلّح) باشد.[۲]
البتّه، اگر مانعی مثل ابر یا غبار زیاد در آسمان باشد، چنانچه طوری است که اگر آن مانع (عارضی) در آسمان وجود نداشت مطمئنّاً ماه با چشم معمولی قابل دیدن بود، اوّل ماه ثابت میشود.
دوّم: عدّهای که از گفتۀ آنان یقین یا اطمینان پیدا میشود، بگویند ماه را با چشم غیر مسلّح در همان شهر یا شهرهایی که با آن شهر اتّحاد افق دارند دیدهایم. همچنین است هر چیزی که به وسیلۀ آن یقین پیدا شود و نیز هر راه معقولی که از آن راه اطمینان پیدا شود.
سوّم: دو مرد عادل بگویند: «ماه را با چشم غیر مسلّح دیدهایم»؛ ولی اگر ویژگی ماه را برخلاف یکدیگر بگویند، اوّل ماه ثابت نمیشود؛
همچنین است اگر انسان، یقین یا اطمینان به اشتباه آنها داشته باشد یا شهادت دارای معارض یا چیزی در حکم معارض باشد؛
مثلاً اگر گروه زیادی از مردم شهر به دنبال دیدن ماه باشند (استهلال نمایند) ولی بیش از دو نفر عادل، کسی دیگر ادّعای دیدن ماه را نکند، یا آنکه گروهی به دنبال دیدن ماه باشند (استهلال نمایند) و دو نفر عادل از میان آنان ادّعای دیدن ماه کنند و دیگران نبینند، درحالیکه دو نفر عادل دیگر در میان آنها باشد که در دانستن جای هلال و در تیزبینی، مانند آن دو عادل اوّل باشند و آسمان صاف باشد و مانع احتمالی از دیدن آن دو نباشد، در این چنین مواردی، اوّل ماه به شهادت دو عادل ثابت نمیشود.
چهارم: سی روز از اوّل هر ماه بگذرد که در این صورت، ماه بعد ثابت میشود؛ مثلاً وقتی سی روز از اوّل ماه شعبان بگذرد، اوّل ماه رمضان ثابت میشود و یا وقتی سی روز از اوّل ماه رمضان بگذرد، اوّل ماه شوّال ثابت میشود.
المسائل المنتخبه
بعد از مساله ۴۷۷
یعتبر فی وجوب صیام شهر رمضان ثبوت الهلال بأحد هذه الطرق:
۱- أن یراه المکلّف نفسه.
۲- أن یتیقّن أو یطمئنّ لشیاع أو نحوه برؤیته فی بلده، أو فیما یلحقه حکماً کما سیأتی بیانه.
۳- مضی ثلاثین یوماً من شهر شعبان.
۴- شهادة رجلین عادلین بالرؤیة، وقد مرّ معنی العدالة فی المسألة (۲۰). وتعتبر فیها وحدة المشهود به، فلو ادّعی أحدهما الرؤیة فی طرف وادّعی الآخر رؤیته فی طرف آخر لم یثبت الهلال بذلک، کما یعتبر فیها عدم العلم أو الاطمئنان باشتباههما وعدم وجود معارض لشهادتهما ولو حکماً، کما لو استهلّ جماعة کبیرة من أهل البلد فادّعی الرؤیة منهم عدلان فقط، أو استهلّ جمع ولم یدعِ الرؤیة إلّا عدلان ولم یره الآخرون وفیهم عدلان یماثلانهما فی معرفة مکان الهلال وحِدَّة النظر، مع فرض صفاء الجو وعدم وجود ما یحتمل أن یکون مانعاً عن رؤیتهما، ففی مثل ذلک لا عبرة بشهادة العدلین. ولا یثبت الهلال بشهادة النساء إلّا إذا حصل الیقین أو الاطمئنان به من شهادتهنّ.
هذا ویعتبر فی الرؤیة أن تکون بالعین غیر المسلّحة، فلو رئی الهلال بالتلسکوب - مثلاً - ولم یمکن رؤیته بدونه لم یکفِ فی دخول الشهر الجدید.
منهاج الصالحین
بعد از مساله ۱۰۴۲
الفصل التاسع ثبوت الهلال
یثبت الهلال بالعلم الحاصل من الرؤیة أو التواتر أو غیرهما، وبالاطمئنان الحاصل من الشیاع أو غیره من المناشئ العقلائیة، وبمضی ثلاثین یوماً من هلال شعبان فیثبت هلال شهر رمضان، أو ثلاثین یوماً من هلال شهر رمضان فیثبت هلال شوّال، وبشهادة عدلین ....
ج۱، مسألة ۱۰۴۳: لا تختصّ حجّیة البینة (شهادة العدلین) بالقیام عند الحاکم، بل کلّ من علم بشهادتها عوّل علیها، ولکن یعتبر عدم العلم أو الاطمئنان باشتباهها وعدم وجود معارض لشهادتها ولو حکماً، کما إذا استهلّ جماعة کبیرة من أهل البلد فادّعی الرؤیة منهم عدلان فقط، أو استهلّ جمع ولم یدّع الرؤیة إلّا عدلان ولم یره الآخرون وفیهم عدلان یماثلانهما فی معرفة مکان الهلال وحدّة النظر، مع فرض صفاء الجوّ وعدم وجود ما یحتمل أن یکون مانعاً عن رؤیتهما، فإنّ فی مثل ذلک لا عبرة بشهادة البینة.
عروه الوثقی
قبل از مساله ۲۵۱۲
فصل فی طرق ثبوت هلال رمضان وشوال للصوم والإفطار
وهی أمور:
الأول: رؤیة المکلف نفسه.
الثانی: التواتر.
الثالث: الشیاع المفید للعلم، وفی حکمه کل ما یفید العلم ولو بمعاونة القرائن، فمن حصل له العلم [۳]بأحد الوجوه المذکورة وجب علیه العمل به وإن لم یوافقه أحد، بل وإن شهد وردّ الحاکم شهادته.
الرابع: مضی ثلاثین یوما من هلال شعبان أو ثلاثین یوما من هلال رمضان، فإنه یجب الصوم معه فی الأول والإفطار فی الثانی.
الخامس: البینة الشرعیة [۴]، وهی خبر عدلین سواء شهدا عند الحاکم وقبل شهادتهما أو لم یشهدا عنده أو شهدا وردّ شهادتهما، فکل من شهد عنده عدلان عنده یجوز بل یجب علیه ترتیب الأثر من الصوم أو الإفطار، ولا فرق بین أن تکون البینة من البلد أو من خارجه، وبین وجود العلة فی السماء وعدمها، نعم یشترط توافقهما فی الأوصاف فلو اختلفا فیها لا اعتبار بها [۵]، نعم لو أطلقا أو وصف أحدهما وأطلق الآخر کفی، ولا یعتبر اتحادهما فی زمان الرؤیة مع توافقهما علی الرؤیة فی اللیل، ولا یثبت بشهادة النساء، ولا بعدل واحد ولو مع ضم الیمین.
السادس: حکم الحاکم [۶]الذی لم یعلم خطأوه ولا خطأ مستنده کما إذا استند إلی الشیاع الظنی.
[ ۲۵۱۲ ] مسألة ۱: لا یثبت بشهادة العدلین إذا لم یشهدا بالرؤیة، بل شهدا شهادة علمیة.
[ ۲۵۱۶ ] مسألة ۵: لا یجوز الاعتماد علی البرید البرقی المسمی بالتلگراف فی الإخبار عن الرؤیة إلا إذا حصل منه العلم بأن کان البلدان متقاربین وتحقق حکم الحاکم أو شهادة العدلین برؤیته هناک.
[ ۲۵۱۸ ] مسألة ۷: لو غمت الشهور ولم یر الهلال فی جملة منها أو فی تمامها حسب کل شهر ثلاثین ما لم یعلم النقصان عادة.
[ ۲۵۲۰ ] مسألة ۹: إذا اشتبه شهر رمضان بین شهرین أو ثلاثة أشهر مثلا فالأحوط صوم الجمیع، وإن کان لا یبعد إجراء حکم الأسیر والمحبوس وأما إن اشتبه الشهر المنذور صومه بین شهرین أو ثلاثة فالظاهر وجوب الاحتیاط [۷] ما لم یستلزم الحرج، ومعه یعمل بالظن [۸] ومع عدمه یتخیر.
- ↑ از زمان قدیم «هلال» نزد عرب، میقاتی بوده که با آن ماه قمری را آغاز کرده و در امور مختلف زندگی خود به آن اعتماد میکردند. اسلام نیز، همین امر را تأیید نمود. قرآن کریم در سورۀ مبارکۀ بقره، آیۀ ۱۸۹ در این باره میفرماید: «یَسْئَلُونَكَ عَنِ الأَهِلَّةِ قُلْ هیَ مَواقیٖتُ لِلنّاسِ وَالحَجِّ»؛ دربارۀ هلالهای ماه از تو سؤال میكنند، بگو: آنها، بیان اوقات (و تقویم طبیعی) برای (نظام زندگی) مردم و (تعیین وقت) حج است. در حقیقت، ماه یک تقویم طبیعی برای افراد بشر محسوب میشود كه مردم اعم از باسواد و بیسواد و در هر نقطهای از جهان باشند، میتوانند از این تقویم طبیعی استفاده كنند و بدیهی است نظام زندگی اجتماعی بشر بدون تقویم - یعنی یک وسیلۀ دقیق و عمومی برای تعیین تاریخ - امكانپذیر نیست؛ به همین دلیل خداوند بزرگ برای نظام زندگی، این تقویم جهانی را در اختیار همگان قرار داده است. اصولاً یكی از امتیازات قوانین اسلام این است كه دستورات آن بر طبق مقیاسهای طبیعی قرار داده شده، زیرا مقیاسهای طبیعی وسیلهای است كه در اختیار همگان قرار دارد و گذشت زمان اثری بر آن نمیگذارد؛ امّا به عكس، مقیاسهای غیر طبیعی در اختیار همه نیست. به همین دلیل میبینیم اسلام، مقیاس را گاهی «وجب»، گاهی «گام» و گاهی «بند انگشتان» و گاهی «طول قامت» و در مورد تعیین وقت، «غروب آفتاب» و «طلوع فجر» و «گذشتن خورشید از نصف النّهار» و «دیدن ماه» قرار داده است. بدیهی است آنچه صلاحیّت میقات بودن برای مردم را - آن هم به صورت عام - دارد (آنچنان که در آیۀ شریفه آمده است)، هلال ماهی است که قابل رؤیت با چشم غیر مسلّح باشد؛ امّا هلال ماهی که تنها با دوربین و تلسکوپ دیدن آن امکانپذیر است و بعد از کنار زدن آن ابزار، دیگر قابل دیدن با چشم معمولی نباشد، صلاحیّت ندارد میقات برای عموم مردم در زمانهای مختلف قرار داده شده باشد. همچنان که اگر میزان شرعی، دیدن با تلسکوپ باشد، مستلزم آن است که روزۀ پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) و ائمّۀ معصومین(علیهمالسلام) و عید فطر آنان و حج و سایر اعمالی که در روزهای خاصّ از سال در شرع مقدّس قرار داده شده، در برخی از حالات در ایّام واقعی آن واقع نشده باشد و روشن است که آن بزرگواران در مورد آغاز ماه قمری، بر دیدن با چشم غیر مسلّح اعتماد میکردهاند و روایات و نصوص صادره از معصومین(علیهمالسلام) انصراف از دیدن با ابزارهای بزرگنمایی مثل دوربین یا تلسکوپ دارد. به عبارت دیگر، در تقویم قراردادی که از قدیم الایّام رایج بوده، شبی به عنوان شب اوّل ماه قلمداد میشده که هلال ماه پس از دو یا سه شب دیده نشدن (در آخر هر ماه)، به حدّ و موقعیّتی برسد که قابل دیده شدن با چشم غیر مسلّح باشد؛ قرار گرفتن ماه در چنین وضعیّت و موقعیّتی، برای تعیین یک «حدّ زمانی» است که بتواند ملاکی جهت شروع ماه قمری برای عموم مردم باشد (مانند حدّ ترخّص که تعیین یک حدّ مکانی است برای محلّی که مسافر باید نماز را از آنجا شکسته بخواند). روشن است اگر این حدّ زمانی، وقتی باشد که ماه قابلیّت رؤیت با ابزار را پیدا میکند، با توجّه به اینکه محقّق شدن آن، در موارد زیادی یک شب زودتر از زمان دیده شدن آن با چشم غیر مسلّح واقع میشود، علاوه بر اینکه یک میزان قابل دسترس برای عموم زمانها و مکانها و اعصار نخواهد بود، ملاک آغاز ماه، چیزی غیر از آنچه در بین مردم عصر پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) و ائمّۀ معصومین(علیهمالسلام) به عنوان تقویم متداول بوده خواهد شد و باید بگوییم اسلام، تقویم جدیدی را مطرح نموده که البتّه عموم مردم در آن زمان اصلاً به آن دسترسی نداشتند و این امری غیر قابل پذیرش است؛ بلکه ظاهر آیات شریفه و روایات و عمل معصومین(علیهمالسلام) آن است که اساس تقویم مورد تأیید اسلام، همان تقویم متداول در آن اعصار بوده است. از پیامدهای دیگر معتبر دانستن رؤیت با چشم مسلّح آن است که با اختراع ابزار جدید و ثبت رکوردهای تازۀ رؤیت هلال، حدّ رؤیتپذیری در دورههای زمانی مختلف عقبتر میرود، طوری که وقتی ابزار نجومی جدید با قابلیّتها و کیفیّتهای بالاتر در اختیار رصدگران قرار میگیرد، هلالهایی دیده میشوند که سالهای قبل، هلال ماه با همان مختصّات و ویژگیها، قابلیّت رؤیت نداشتند و معلوم میشود در سالهای گذشته اوّل ماههای متعدّدی و به تبع آن روزه و افطار و اعمال مردم به اشتباه و به جهت نداشتن ابزار قویتر، دیرتر از آنچه در واقعیّت بوده، تعیین گردیده است و این امری است که در سالهای اخیر رخ داده و حدّ رؤیتپذیری هلال بهطور مکرّر عقبتر رفته است، طوری که ممکن است در سالهای بعد با کشف ابزار جدید و قابلیّت رؤیت هلالهایی که اکنون نمیبینیم، معلوم شود اوّل برخی ماهها زودتر از آنچه اکنون میپنداریم باشد. علاوه بر نکات فوق، اگر میزان، رسیدن ماه به حدّ و موقعیّتی باشد که با ابزار قابل رؤیت است، استهلال پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و ائمّۀ هدیٰ(علیهمالسلام) و همین طور تأکید آنان در روایات بر استهلال، به نوعی لغو به شمار میآید، زیرا هدف از استهلال معمول در آن اعصار که با چشم و بدون استفاده از ابزار صورت میگرفته، آن بوده که اگر ماه دیده شد، معلوم شود ماه جدید آغاز شده و اگر آسمان صاف بود و ماه دیده نشد، مشخّص شود که اوّل ماه شب بعد میباشد؛ در حالی که وقتی میزان، قابلیّت رؤیت با تلسکوپهای قوی باشد، دیده نشدن آن با چشم، چیزی را ثابت نمیکند. به عنوان مثال، در روایتی که امام کاظم(علیهالسلام) معنای تأکید بر روزه گرفتن یوم الشّک را شرح میدهند این مضمون را به مخاطب خود تصریح میکنند که «وقتی هوا صاف بوده و هلال دیده نشده، شکّی باقی نمیماند که فرد بخواهد به جهت درک احتمالی ماه رمضان روزه بگیرد»؛ در حالی که واضح است اگر میزان اول ماه رسیدن ماه به حدّی باشد که هلال با ابزار قابل رؤیت باشد، در زمانی که افراد چشم مسلّح در اختیار نداشتند، نمیتوان به صِرف دیده نشدن هلال با چشم، احتمال ماه رمضان بودن شب و روز پیش رو را منتفی دانست. بنابراین، رؤیت هلال نیز همانند بسیاری از ملاکهای دیگر شرعی، یک میزان عرفی و آشنا برای مردم است؛ همچنان که اگر لباس آلوده به خون با آب تطهیر شده و عین خون از آن برطرف شده باشد، ولی رنگ آن (لون) باقی مانده باشد پاک است و باقی ماندن ذرّۀ بسیار کوچکی از خون بر روی لباس که آن ذرّه، با چشم معمولی قابل مشاهده نبوده و فقط در زیر میکروسکپهای بسیار قوی قابل مشاهده است را نمیتوان معیار برای بقای نجاست لباس مذکور قرار داد و حکم نمود که آن لباس هنوز نجس است یا در مبحث حدّ ترخّص که توضیح آن در شرط نهم از شرایط شکسته شدن نماز مسافر گذشت، معیار، دیدن با چشم عادی است و هرگز نمیتوان دیدن با دوربین یا تلسکوپ را میزان در تعیین حدّ ترخّص شهر قرار داد. خوانندگان محترم برای آشنایی با مبانی فقهی معظّم له در مبحث رؤیت هلال، میتوانند به کتاب «أسئلة حول رؤیة الهلال مع أجوبتها، وفق ما أفاده سماحة السیّد السیستانی» مراجعه نمایند.
- ↑ همچنان که مثلاً برای اطلاع از رسیدن به حدّ ترخّص (که یک حدّ طبیعی است و در بسیاری از زمانها و مکانها میتوان با نگاه کردن و دیده نشدن اهالی آخر شهر به آن پی برد)، میتوان با تعیین مقدار آن به کیلومتر و ابزاری همچون کیلومترشمار خودرو، راحتتر به آن دست پیدا کرد. همین طور، برای سهولت بیشتر در تعیین زمان طلوع و غروب خورشید و سایر اوقات شرعی که تشخیص آنها در بسیاری از اوقات بهطور طبیعی امکانپذیر است، میتوان از محاسبات نرم افزاری و نجومی استفاده نمود؛ نیز برای پی بردن به خصوصیّات رؤیتپذیری ماه و معلوم شدن شهرهای همافق در مبحث رؤیت هلال که در مسألۀ «۲۵۵» توضیح داده میشود، میتوان از نقشههای رؤیتپذیری که بر اساس محاسبات و توسّط نرم افزارها صورت میگیرد استفاده نمود. با این توضیحات، روشن شد استفاده از تکنولوژی و ابزار برای دستیابی آسانتر به ملاک شرعی، فرق دارد با اینکه شرع مقدّس چیزی را ملاک حکم شرعی برای عموم مردم قرار داده باشد که در بسیاری از موارد فقط با ابزار و تکنولوژی میتوان به آن دست پیدا نمود. علاوه بر اینکه همان طور که سابقاً گذشت، ملاک قرار دادن رؤیت با ابزار، بدین معناست که شرع مقدّس چیزی را معیار قرار داده که عموم مردم بیش از ۱۰۰۰ سال نه تنها آن را در اختیار نداشتند، بلکه اصلاً درک و تصوّر صحیحی هم نسبت به آن نداشتند تا مثلاً بخواهند احتیاط کنند و البتّه هنوز هم عدّۀ زیادی از مردم دسترسی به آن ندارند.
- ↑ (فمن حصل له العلم): أی بالرؤیة فی بلده أو فیما یلحقه حکما کما سیأتی وفی حکم العلم الاطمئنان الناشئ من المبادئ العقلائیة.
- ↑ (البینة الشرعیة): مع عدم العلم أو الاطمئنان باشتباهها وعدم وجود معارض لها ولو حکما کما إذا استهل جماعة کبیرة من أهل البلد فادعی الرؤیة منهم عدلان فقط أو استهل جمع ولم یدع الرؤیة إلا عدلان ولم یره الآخرون وفیهم عدلان یماثلانهما فی معرفة مکان الهلال وحدة النظر مع فرض صفاء الجو وعدم وجود ما یحتمل أن یکون مانعا عن رؤیتهما ففی مثل ذلک لا عبرة بشهادة العدلین.
- ↑ (فلو اختلفا فیها لا اعتبار بها): إذا أدی ذلک إلی عدم شهادتهما علی أمر واحد دون ما إذا کان الاختلاف راجعا إلی الجهات الخارجیة ککونه مطوقا أو مرتفعا أو قلة ضوئه ونحو ذلک.
- ↑ (حکم الحاکم): کونه من طرق ثبوت الهلال محل إشکال بل منع نعم إذا أفاد حکمه أو الثبوت عنده الاطمئنان بالرؤیة فی البلد أو فیما بحکمه اُعتمد علیه، ومنه یظهر الحال فی جملة من المسائل الآتیة.
- ↑ (فالظاهر وجوب الاحتیاط): بل هو الأحوط، وقد مر منا جواز السفر فی المنذور المعین اختیارا فله التهرب من الاحتیاط بذلک.
- ↑ (ومعه یعمل بالظن): بل یحتاط بما یتیسر له ویسقط ما یستلزم الحرج وهو المتأخر زمانا فی الغالب نعم إذا کان هو الأقوی احتمالا من غیره صامه وترک ما یوجب کون صومه حرجیا علیه وإن کان متقدما زمانا.